سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد دادم ب خودم غصه تراشی نکنم

از وقتی که ماه رمضون شروع شده هر روز یه جایی افطاری دعوتیم

ماشا الله خانواده ی پر جمعیتیم داریم.

آخه یکی نیست بگه شما که خونتون جا نداره واسه چی 100 تا

مهمون دعوت می کنین؟!

تا حالا هر جا رفتیم از شانس خوب من یا تو شومینه نشستم یا وایسادم

یا انقدر مچاله شدم که نتونم حتی یه خرما بخورم

اندفه که رفته بودیم افطاری خوش حال بودم که جا برای نشستن من یکی هست

چون قرار شد اونایی که بچه کوچیک دارن برن تو اتاق بشینن یعنی براشون

تو اتاق سفره انداختن! بعد از افطار گفتن همه برن نماز تا شام رو بکشیم

ما هم رفتیم نماز از اون جایی که تو اتاق هم جا کم بود نوبتی نماز خوندیم

ومن مثل همیشه نفر آخر بودم خلاصه بعد از نماز رفتم سر سفره که دیدم

ای دل غافل یکی از این خانوم ها که تو اتاق نشسته بود از گرمای شدید و

اکسیژن پایین اومده نشسته جای من!

حالا نه دیگه تو اتاق جا بود نه تو شومینه نه این که بتونم وایسم آخه یه سری

از مهمونا دیر رسیده بودن!

دیگه کم کم داشت گریم در میومد که داییم از قسمت مردو نه داد زد:

زینب بیا این جا یه جا هست!!!!!!!!!!

 


نوشته شده در یکشنبه 90/5/16ساعت 1:25 عصر توسط زینب السادات میرامین محمدی نظرات ( ) |


Design By : Pichak